ایران مراسم نیوز: یادداشت محمدحسین الوند سردبیر پایگاه خبری تحلیلی ایران مراسم نیوز به بهانه ی دیدار با محمد مراد بیات جامعه شناس و استاد دانشگاه و مدیری که پشت عنوان هایش پنهان نیست.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری-تحلیلی ایران مراسم نیوز
،به عنوان یک ژورنالیست تا کنون با افراد تصمیم گیرنده ی زیادی در حوزه های مختلف جامعه همچون سیاسیون یا هنرمندان به گفت و گو و مصاحبه پرداخته ام که میتوان گفت تنها عده ی کمی از آنها واقعا تاثیر گذار و جریان ساز بوده و هستند.روز چهارشنبه مورخ 22 خرداد ماه 98 قرار ملاقاتی با مدیرعامل مرکز فابای ایران داشتم و باید بگویم که این مصاحبه از دیگر مصاحبه ها برایم متمایز بود چرا که اینبار با جامعه شناسی به گفت و گو نشستم که در منصب تصمیم گیری کلان در نظام بانکی کشور قرار داشت و همین موضوع باعث شد که تصمیم به نگارش یادداشتی هرچند کوتاه در منظر رابطه ی جامعه شناسی و مدیریت جامعه بگیرم. در کشور ما اکثریت اهل فن بر این باورند که مدیران یک حوزه بایستی از فعالان همان حوزه انتخاب شده و در راس کار قرار گیرند مثلا وزیر بهداشت حتما باید پزشک باشد و حتی با دندان پزشک بودن هم مشکل حل شدنی نیست و حتما باید ایشان در کنکور سراسری تیک انتخاب رشته ی پزشکی را زده باشند وگرنه ،به زعم جامعه ی ذی ربط وزارتخانه ی مذکور ،حتی حق نگاه کردن به صندلی وزارت را هم ندارند و جالب تر از این، دید نظام دولتی به حوزه ی انتخاب مدیران است چرا که در این نظام استعداد مدیریت در افراد همانند بحث انرژی در فیزیک است که نه به وجود می آید و نه از بین میرود بلکه دائما از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل میدهد وبر اساس این نوع نگاه هیچگاه مدیریت به کسی خارج از دایره ی خودی ها داده نمیشود و معمولا پست های مدیریتی به صورت گردونه واری بین خودی ها دست به دست میشود و هستند کسانی که به هیچ وجه صندلی دیگری جز صندلی مدیریت را تجربه نکرده اند.اما واقعیت این است که باید از این نگاه های قرون وسطایی به طور کل فاصله گرفته و وارد رنسانسی در زاویه ی دیدمان شویم و راه ورود به این رویش شگرف چیزی نیست جز عدم نادیده گرفتن نگاه جامعه شناختی و استفاده از جامعه شناس برای مدیریت های کلان کشور.از نظر کنت، ما یک علم اجتماعی بیشتر نداریم و آن جامعهشناسی است و مابقی علوم اجتماعی، مانند تاریخ، اقتصاد، سیاست و نظایر آنها در اصولشان تابع جامعهشناسی هستند.پس کارکرد اصلی جامعه شناسی مدیریت وجوه مختلف جامعه است و مطابق با این کارکرد که تا قرن بیستم هم ادامه دارد و مثلاً در پارسونز نیز بسط مییابد، علوم اجتماعی کارکرد و نقشی مشابه علوم طبیعی دارد و همانطور که مثلاً پزشکی یا هر علم دیگری، مشغول هنجارمند و نهادینهکردنِ زمینههای خود است، علوم اجتماعی هم در واقع کارکردش این است که برای حفظ و بسط و گسترش و توسعۀ سیستم یا همان کلِ نظام اجتماعی تلاش کند. اساساً طبق این تعریف، علوم اجتماعی بهوجود آمده تا این بحرانها را حلوفصل کند و تهدیدهایی که متوجه نظام مدرن شده را پاسخ دهد.کارکرد فنی-ابزاری را که در قرن بیستم در نظریۀ هابرماس مطرح میشود، مطابق با همین برداشت پوزیتیو از علوم اجتماعی بیان میشود که اولین بار توسط کنت مطرح شد. «مطابق این نگاه، علوم اجتماعی باید به دنبال حل و فصل مسائل و مشکلات برود و بهعنوان یک اهرم مهم و تعیینکننده در دست سیاستمداران قرار گیرد و بنابراین به یک معنا، این علم با این کارکرد، علم اداره جامعه است.در آمریکا در قرن بیستم نیز در مکاتبی نظیر مکتب شیگاگو این کارکرد احیا شده است و به دنبال تحقق وعدههایی نظیر از میان بردن فقر، بیماری، جنگ، خشونت، ظلم و تجاوز بودهاند.فراخواندن علم اجتماعی همانطور که کنت انجام داد، بر این ادعا استوار بود که با این علم، جهان مدرن را میشود از این بحرانها بیرون آورده و به تحقق ایدهآلها و آرمانهایش نزدیک کرد.
کارکرد دوم که به بیان کارل مارکس، کارکرد رهاییبخش است، تقریباً همزمان با کارکرد اول تعریف میشود. مارکس با اشاره به دیوید ریکاردو و نقدی که به اقتصاددانهای لیبرال مطرح کرد، به نقد کارکرد سرکوبگرایانه و کنترل علوم اجتماعی اشاره میکند. مارکس این کارکرد را منحصر به طبقۀ خاصی در جامعه میداند که برای ادارۀ جامعه، اقدام به هنجارسازی میکند. در واقع مارکس برای کنترل و هنجارسازی جامعه با اشاره به ریکاردو و اقتصاددان های لیبرال کارکرد جدیدی را در عمل و به لحاظ نظر تعریف کرد که آن کمک به رهایی است. کمک به مبارزه با ظلم و سرکوب .در ادامۀ ی این جریان، مکتب فرانکفورت شکل گرفت که نسل آخر آن، شامل کارهای یورگن هابرماس میشود و میتوان نظریات استعماری، پسااستعمارگرا و نقد فرهنگی را هم شامل این کارکرد قرار داد.پس بطور کلی کارکرد جامعه شناس مدیریت جامعه و کنترل تصمیم گیری های مربوط به جامعه است.از اینرو حضور محمدمراد بیات به عنوان یک جامعه شناس و چهره ای دانشگاهی در جایگاه تصمیم سازی و توسعه ی نظام بانکی کشور و مدیریت مرکز فابای ایران امریست پر اهمیت که نباید از زوایای ان غافل شد که در خلال متن درباره ی چرایی اهمیت این موضوع صحبت کردیم.دکتر محمد مراد بیات جامعه شناس و استاد دانشگاه و دانش اموخته ی رشته ی جامعه شناسی توسعه از دانشگاه علامه است .او از سال 1380 به دلیل نیازهای موجود در حوزه ی فناوری های مالی به تحقیق و پژوهش در این حوزه و ارائه ی مشاوره پرداخت و در سال 1386 همزمان با راه اندازی شورای راهبری بانکداری الکترونیک با همکاری بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و شورای مدیران عامل بانک های کشور دعوت به همکاری به عنوان عضو این شورا شد که عملا وظیفه اش سیاست گذاری های مربوط به فناوری های نوین بانکی بود و اساس شکل گیری این شورا مصوبه هیئت دولت با استناد به برنامه ی چهارم توسعه بود.بعدها شورای مدیران عامل بانک ها اعلام کردند که به دلیل عدم آشنایی مدیران ستادی بانک ها و کارشناس هایشان با فناوری های بانکداری الکترونیک عملا امکان اجرایی کردن مصوبات این شورا وجود ندارد و طی جلسات متعددی بالاخره مقرر شد که مجموعه ای تحت عنوان مرکز آموزش و فرهنگ سازی بانکداری الکترونیک شبکه بانکی کشور شکل بگیرد که کارش انتقال دانش فنی به مدیران و کارشناسان ستادی بانک ها و همینطور آموزش دانش فناوری نوین بانکی به آنها بود که نام اختصاری فابا برایش انتخاب شد و در ساختمان شورای هماهنگی مدیران عامل بانک ها شروع به کار کرد که انتشار نشریات و کتب تخصصی و برگزاری تورها، همایش ها، سمینارها و رویدادهای تخصصی نیز بخشی از وظایف آن به شمار میرفت.تا سال 1390 همه چیز به همین منوال ادامه داشت تا اینکه آقای خاوری مدیرعامل معروف بانک ملی ساکن کانادا که آن سال رئیس شورای هماهنگی مدیران عامل بانک ها شده بود بیان کرد که بودجه ی اختصاص داده شده به فابا تحت عنوان آموزش و فرهنگ سازی هدر رفت بیت المال است و باید متوقف شود و از طرفی هم بانک ها از تقبل قدر السهم خود در بودجه ی سالانه ی فابا سر باز میزدند که طی جلسات سه گزینه مورد بحث واقع شد که یکی از آنها که با حمایت خاوری روبرو بود منحل کردن برنامه های فابا و تعطیل کردن آن بود و گزینه ی دوم با توجه به شکل گیری مرکز فناوری های نوین بانک مرکزی در آن سالها دولتی کردن فابا به طور کلی بود که مورد انتقاد تندی از جانب دکتر بیات و برخی دیگر قرار گرفت و ایشان معتقد بودند که بانک مرکزی در جایگاه تصمیم گیری نشسته و فرایند فرهنگ سازی که عملا به تعبیری صحنه ی نبرد بین عقاید و نظریه هاست اصولا امری جداگانه از مشخص کردن خط مش های معمول توسط نهادی همچون بانک مرکزی ست که در نهایت راه سوم یعنی خصوصی سازی فابا مطرح شد و این اتفاق افتاد و خوشبختانه روند توسعه ی این مرکز با این اتفاق تسریع شد چرا که هم مجرای درآمدی فابا علی رغم انتظارات افزایش چشمگیری پیدا کرد و هم از بار سنگین مصوبات و تعاریف اداری بخش دولتی رهایی جست که باید گفت مرکز فابا نمونه ی خوبی از فواید خصوصی سازی در کشور محسوب میشود.علاوه بر تاثیر حضور بیات در فابا در روند خصوصی سازی این مرکز از مهم ترین اثرات حضورش نوع نگاه آسیب شناسانه ی یک جامعه شناس است بطوریکه مرکز فابا را به خصوصی شدن رساند و علاوه بر آن از انحطاط آن در زمینه های گردش سرمایه همچون خیلی از متولیان خصوصی در کشور که به تجارت مشغول هستند جلوگیری کرد و این مجموعه ی وسیع را حتی پس از خودکفایی و استقلال یافتنش به آرمان ها و اهداف پیشین خود متعهد نگاه داشت.ایجاد مرکز فاباتک و کانون فین تک ایران به منظور ارائه ی خدمات استارتاپی و ایجاد و برگزاری جشنواره ی فین تک و جشنواره ی تراکنش ایران با هدف مرجعیت ایران در خاورمیانه و همچنین ارائه ی مشاوره های تخصصی و پژوهشی به منظور برقراری ارتباط بین صنعت و دانشگاه در این حوزه از دیگر خدمات و تمهیدات مرکز فابا تحت مدیریت و برنامه ریزی بیات است.در نهایت باید بگویم که بسیار پیش امده که میبینیم افراد پشت سمت ها و عناوین مدیریتی خود پنهان میشوند و دلیل این امر چیزی جز کوچک تر بودن افراد از جایگاه های مدیریتی خود نیست چرا که فرد عزت نفس و توانایی اجتماعی خود را در سمت و القاب و عناوین خود میبیند نه در کسوت و مرام معرفتی خویش. به نوعی از کثرت همین برخورد در اکثر مدیران کشوری میتوان فهمید که مشخصا حتی خود فرد باور بر شایستگی و لیاقت خود برای انتصاب در جایگاه مدیریتی را ندارد چه رسد به اغیار، اما در دیدارم با محمد مراد بیات مدیری را دیدم که پشت عنوان ها و سمت ها پنهان نیست و شاید بتوان گفت که حضورش تنها برگ برنده ی نظام بانکی کشور تا کنون است. حوزه ای که گاه و بی گاه اخبار انحطاط و کج روی در ان اعم از اختلاس و واسطه گری جان مردم را گرفته و حالا به نظر می اید با حضور مردی که از جنس نگاه بازار مآبانه ی اجتماعات پول محور قالب بر نظام بانکی کشور نیست باید به آینده ی این حوزه امیدوار تر بود.محمدحسین الوند