آلشیخ: شهرداری هر شهر میتواند با بهرهگیری از مباحث مختلف از جمله امور حمایتی، قانونگذاری و مالیاتی و ایجاد مراکز نوآوری، شرایط کسب و کاری را در شهر، به گونهای فراهم کند که نخبگان ترجیح دهند در آن زندگی و فعالیت کنند. تعریف شهر خلاق همین است. علاوه بر این، در مباحث اقتصادی نیز میان شهرها رقابت وجود دارد. آنها اکنون به کانون تبادلات اقتصادی در کشورها تبدیل شدهاند. در چنین شرایطی، بدون شک هوشمندسازی شهرها در بعد اقتصادی، در هوشمندی اقتصاد کل کشور نقش دارد.
از سوی دیگر، بیشتر جمعیت کشور در شهرها زندگی میکنند؛ برای مثال در ایران پیش از انقلاب، نسبت جمعیت روستایی به شهرنشین 70 به 30 بود و اکنون برعکس است. بنابراین هوشمندی مباحث مربوط به سبک زندگی در شهرها، بر شرایط کشور اثر میگذارد. این موضوع در مورد ابعاد دیگر هم صدق میکند.
نباید فراموش کرد که امروز دادههای مختلفی در دنیا تولید میشود که اپها و کسب و کارهای متعددی از آن برای تحلیل شخصیت و سبک زندگی افراد بهره میگیرند. برای مثال سایتها، اپلیکیشنها و موتورهای جستوجوگری مانند فیسبوک، اینستاگرام و گوگل، از کنشهای کاربران خود، دادههای مختلفی را به دست میآورند و با پردازش آنها نسبت به شخصیت و دیدگاههای افراد شناخت کسب میکنند. برای مثال اکنون در پیشبینی انتخابات گاه به جای نظرسنجی از تحلیل نتایج جستوجو در گوگل استفاده میشود.
به هر حال موضوع تولید و جمعآوری داده یکی از موضوعات مهم روز در دنیاست و دیدگاهی مختلفی نسبت به این موضوع در کشورها وجود دارد. برای مثال در سوئد، افراد میتوانند به تراز مالیاتی یکدیگر دسترسی داشته باشند اما در ایران این موضوع به عنوان حریم شخصی مردم تلقی میشود. از سوی دیگر کسب و کارها نیز به دنبال چنین اطلاعاتی نیستند. شهرداری مشهد اعلام کرده است که میتواند دادههای شهری را از طریق رابط کاربری باز، در اختیار هر کسب و کاری که آنها را تقاضا کند، قرار دهد. در عمل مطالبه چندانی در این حوزه وجود نداشته است. همچنین شهرداری مشهد مدتها تلاش کرد و چالشهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا توانست اطلاعات مربوط به املاک را شفاف کند. اکنون دادههای مختلفی از جمله تاریخ ساخت و جرایم و تذکرهای دریافتی، بدون نام مالک منتشر شده است. پیش از عملی شدن طرح، این نگرانی وجود داشت که آیا انتشار آنها تبعات منفیای دارد یا خیر؛ اما در عمل اتفاقی رخ نداد چرا که کسی از این دادهها استفاده چندانی نکرده است. برخی این اطلاعات را حریم شخصی میدانند و برخی نه. قانون باید تکلیف موضوع را مشخص کند. از سوی دیگر، در آمریکا کسب و کارها موظف هستند که اگر کاربری، اپ آنها را از روی موبایل حذف کرد، همه اطلاعات مربوط به او را از روی مرکز داده خود پاک کنند. اما در ایران چنین قانونی وجود ندارد. رگولاتوری باید به این مباحث ورود کند.
این حرف که حاکمیت گاهی در مسیر قانونگذاری اشتباهاتی نیز انجام میدهد، درست است. با وجود این، اگر نهاد سیاستگذار به طور کامل از مسیر نوآوری خارج شود تا کسب و کارهای نوپا، تا زمان مشخص شدن نتایج فعالیتی که انجام میدهند، به راه خود ادامه دهند، لزوما تبعات مثبتی در انتظار جامعه نیست. بخشهای دولتی و خصوصی میتوانند در تعامل با یکدیگر، به استانداردی در فعالیتها برسند که همه بتوانند از آن استفاده کنند. رگولاتوری لزوما بد نیست و در بسیاری مواقع نقش مثبتی دارد. نهاد قانونگذار میتواند از اتلاف سرمایه ملی جلوگیری کند و نقشآفرینی آن ضروری است. اما این امر نباید در مسیر محدودیت باشد؛ رگولاتور باید امکان تبادل دادهها را در ساختارهای باز فراهم کند. برای مثال در گذشته هر بانکی تنها کارت عابربانک خود را میپذیرفت ولی اکنون سالهاست که امکان ارائه خدمات به کارتهای دیگر بانکها نیز وجود دارد. رگولاتوری چنین امکانی را فراهم کرده است.
محمد محمدپور عضو کمیته ناظر بر محتوای سمینار: ابتدا باید به یک نکته اشاره کنم؛ در این رویداد هر زمانی که به موضوع پرداخت اشاره میشد بیشتر منظور پول فیات به عنوان ارز رایج بود. در حالی که امروز در دنیا پرداختهای دیجیتال و رمز ارزها، جایگاه ویژهای دارند. هر چند نقدیهای جدیای میتوان به این فناوری وارد کرد، اما به هر حال امکان نادیده گرفتن آن نیز وجود ندارد. البته برخی تصور میکنند که رمز ارز میتواند معجزهوار، بسیاری از مشکلات را حل کند؛ در حالی که اینگونه نیست. مساله این است که اقتصاد دیجیتال همه داشتههای خود را به همتای کلاسیک خود تحمیل خواهد کرد. شکی در این مورد وجود دارد؛ مگر در شرایطی که کشوری بخواهد به کل امور دیجیتال را کنار بگذارد. به هر روی، در صحبت از شهر هوشمند، نباید پرداخت دیجیتال را فراموش کرد. این موضوع چندان قابل رگولاتوری هم نیست. رمز ارزها تحت کنترل سیستم متمرکز قرار نمیگیرند و به سمت نظارتهای ریاضیمحور میروند.آقای نامداری، تعریف هوشمندسازی شهر را هرگونه مداخله در تعامل افراد با محیط و ایجاد تجربهای جدید دانستند. من این نکته را اضافه میکنم که هر چند، تعریف هوشمندی و دیجیتالی شدن یکی نیست اما بدون توجه به دومی، هوشمندسازی تحقق پیدا نمیکند. هدف از هوشمند کردن شهرها این است که امکان تصمیمگیری درست وجود داشته باشد. برای این منظور باید با بهرهگیری از فرایندها، نرمافزارها و سختافزارهایی، دادههای شهری را جمعآوری کرد. موضوع جمعآوری، پردازش و تحلیل دادهها، اهمیت زیادی دارد. با شکلگیری و گسترش فناوری هوش مصنوعی، این موضوع ابعاد جدیدی پیدا کرده و حرکت در این مسیر اجتنابناپذیر است
در بحث شهرداریها که مورد توجه آقای آلشیخ قرار داشت، باید به بحث حاکمیت هوشمند توجه کرد. در این مورد، موضوع مالکیت مطرح نیست. حتی اگر قوانین نیز چنین موضوعی را برای شهرداریها مجاز دانسته باشند، باید توجه داشت روشهای سنتی «اداره شهر» بر مبنای تفکر مالکیتی قرار دارند و امروز دیگر این مساله موضوعیت پیدا نمیکند. در شهر هوشمند، باید پلتفرمی برای اداره کردن هر شهر وجود داشته باشد. لازم نیست که چنین پلتفرمی را حتما خود شهرداری ایجاد کرده باشد؛ این نهاد میتواند کار طراحی آن را به بخش خصوصی واگذار کند.
در بسیاری از کشورها مساله هوشمندسازی به عنوان هدفی ویژه و مجزا مد نظر نیست. اروپا، به مقوله شهر هوشمند به عنوان زیرمجموعه نسل چهارم صنعت نگاه میکند. در چین نیز برای سال 2025 هدفگذاریهایی انجام شده که یکی از آنها هوشمندسازی است. در ژاپن، این مقوله تحت عنوان جامعه پنجم مطرح میشود. بشر تا کنون حضور در چهار جامعه شکار، کشاورزی، صنعتی و اطلاعاتی را طی کرده است. حال، ژاپن، مرحله پنجمی را تعریف میکند. در انقلاب صنعتی چهارم، فناوریهایی چون رایانش ابری، بلاکچین و اینترنت اشیا اهمیت زیادی پیدا کردهاند. اما از نظر این کشور آسیای شرقی، جامعه پنجم دو بستر اصلی دارد. نخستین مورد آن، اینترنت مردم یا IOP است؛ به معنای از درهمتنیدگی مواردی چون حاکمیت، مردم، اقتصاد و کسب و کارها. به عبارت دیگر، مردم، در محور این جامعه قرار میگیرند. ژاپن، بستر دوم این مفهوم، را فناوری شناختی میداند. این کشور هر دو مقوله را مبنای توسعه خود قرار داده است.
در ایران، همانگونه که اشاره شد به یکباره مفهوم شهر هوشمند پررنگ شده است و مباحث زیادی در مورد آن مطرح میشود. به نظر نمیرسد اهداف بالادستیای در این حوزه وجود داشته و برنامهریزی درازمدتی صورت گرفته باشد.
چکیده همه تعاریف موجود در مورد شهر هوشمند، آن را شهری میداند که با استفاده از بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات، آسایش و آرامش را برای مردم فراهم کند. از سوی دیگر، خود فناوری نیز تعریفی به شدت انسانی دارد. در زبان یونان باستان هر آنچه را که بشر میآفرید، تکنو نامیده میشد. فناوری اطلاعات نیز به معنای درهمآمیختگی انسان، مکانیزمها و ساختارها، ابزار و دادههاست. بنابراین شهر هوشمند را نمیتوان بدون تکنولوژی تعریف کرد. موضوع «عقلانیت» نیز اهمیت زیادی دارد. این مفهوم، به معنای تفکر؛ با بهرهگیری از استدلال و ابزارهای وابسته به آن است. بنابراین شهر هوشمند نیز باید عقلانی باشد که باز هم ویژگیای انسانی محسوب میشود. چنین شهری با «انسان عاقل و زیرک» سر و کار دارد. واژه smart در این اصطلاح به معنای باهوش نیست؛ بلکه باید آن را زیرک معنی کرد.
یکی دیگر از مفاهیم مهم در این حوزه «دانش» است. این واژه را میتوان مجموعهای از ایدهها، اندیشهها، علوم و تکنولوژی، اطلاعات و ابزارها دانست. در بحث شهر هوشمند، «دانایی» نیز اهمیت زیادی دارد. این مفهوم به معنای دانشی است که در جامعه جریان دارد. یکی از کارکردهای هوشمندسازی، ایجاد همین جریان است. بنابراین میتوان شهر هوشمند را شهر دانایی دانست که نوعی سرمایه فکری و اجتماعی محسوب میشود. به دلیل وجود همین ویژگیهای انسانی، نمیتوان آن را صرفا شهری دیجیتال تعریف کرد.
بنابراین شهر هوشمند باید بر اساس فناوریها اطلاعاتی و ارتباطی، از جمله اینترنت اشیا و تلفن همراه شکل بگیرد. همچنین در هوشمندسازی، ویژگیهای محلی و بومی نیز اهمیت زیادی دارند و نمیتوان الگویی ثابت برای آن در نظر گرفت. هر شهری باید نقشه راه ویژه خود را تعریف کند که بر مبنای فلسه، بینش و تاریخچه مشخصی قرار داشته باشد. ما به چنین مباحثی توجه چندانی نمیکنیم. ایران، کشوری تاریخی است اما تاریخمند نیست. به این معنا که مدیران و افراد، تصمیمهای خود را بر اساس مطالعات تاریخی و تحلیل چرایی رخدادهای گذشته نمیگیرند. در حالی که مفهوم «خردشهر» بر توجه به این موضوعات در هوشمندسازی تاکید میکند. «خرد»، در ادبیات ایران، معنای جدی و مهمی دارد. اگر فناوری بر پایه داشتههای کشور قرار بگیرد، نتیجه مثبتی بر جای میگذارد. یکی از دلایلی که تجربههای هوشمندسازی در ایران به موفقیت چندانی نرسیدهاند، این است که تصمیمات، بر اساس تجربه کشورهای دیگر گرفته میشود؛ نه داشتههای خود ما.
خرد در اندیشه ایرانی به معنای هماندیشی و همپرسی یا به عبارت دیگر، درک عقلانیت و احساسات یکدیگر است. خردشهر نیز سرمایهای فکری و احساسی است که با گذشته، حال و آینده مردم ارتباط دارد. شهروند چنین شهری باید عاقل و مهرورز باشد؛ در حالی که شهر هوشمند با عاقل زیرک مواجه است. در این جامعه، فناوریهایی چون اینترنت مردم یا اینترنت ارزشها، کاربرد زیادی دارند. احیای سنتها و ارزشهای گذشته نیز الزامی است. شرکتهای پرداخت میتوانند با ایفای مسئولیت اجتماعی خود، به صورت واقعی و نه نمایشی، در حرکت جامعه به سمت خردشهر موثر باشند.